از اين
جهت در روايات ميخوانيم به آدم رياكار خطاب ميشود: «يا مشرك!» زيرا اين نمازي را
كه خوانده، اين روزهاي كه گرفته و حجي كه رفته و انفاق و خيراتي كه كرده، تنها
براي خدا نبوده براي مردم هم بوده است. تظاهر و ريا، واقعاً شرك است، مگر بُتپرست
چه ميگويد؟ بُتپرست، هم خدا را ميپرستد و هم بُت را:
(هؤُلآءِ شُفَعآؤُنا عِنْدَ
اللهِ)[1]
اگر هم
ديگر اصلاً اسمي و رسمي از خدا در دلش نباشد وامصيبتا! كه قرآن ميفرمايد اين شخص
در سر حدّ كُفر است.
چيزي كه
بايد به آن توجّه داشته باشيم، اين است كه ريا، گاهي فوقالعاده مخفي است. يعني
انسان ممكن است عمري ريا كند، اما خود متوجّه نباشد كه رياكار است. از اين جهت در
روايات. شرك به يك مورچه ی سياه كه در دل شب تاريك روي سنگي سياه راه برود تشبيه
شده است. اينقدر مخفي و ناپيداست[2].
مهمترين
راه براي شيطان كه توسّط آن مردم را گول ميزند، همين «ريا» و «تظاهر» است. شيطان
گاهي از راه معصيت، مثل غيبت، تهمت، دروغ و ... جلو ميآيد؛ و گاهي از راه عبادت.
يعني در دل عابد، عُجب ايجاد ميكند و بدينوسيله او را راهي آتش جهنم ميگرداند.
امام
صادق(ع) ميفرمايد: دو نفر وارد مسجد شدند: يكي فاسق و يك صدّيق. اما وقتي از مسجد
بيرون رفتند، آن فاسق صدّيق شده بود و آن صدّيق، فاسق. زيرا وقتي آن فاسق وارد
مسجد شد، براي گناهش گريه كرد و شرمنده و شرمسار بود، اما آن عابد و صدّيق وقتي كه
وارد مسجد شد به عبادتش ميباليد، لذا فاسق شد[3]. اين مهار و طناب شيطان است.
يعني از راه دين انسان را گول ميزند. خودش هم به خدا گفته است:
(فَبِما اَغْوَيْتَني
لَاَقْعُدَنَّ لَهُمْ صِراطَكَ الْمُستَقيمَ ـ ثُمَّ لَاتِيَنَّهُمْ مِنْ بَيْنِ
اَيْديهمْ وَ مِنْ خَلْفِهِمْ وَ عَنْ اَيْمانِهِمْ وَ عَنْ شَمآئِلِهِمْ وَ لا
تَجِدُ اَكْثَرَهُمْ شاكِرينَ)[4]
گفت:
خدا! حالا كه من گمراه شدم، سر راه انسانها مينشينم و از راه راست و راه سعادت
منحرفشان ميكنم. آخرت را در نظرشان سبك جلوه ميدهم. از راه دنيا ميآيم و او را
مشغول دنيا ميكنم. از راه گناه به واسطه ی گناه به جهنّمشان ميكشم. از راه عبادت
به واسطه ی رياكاري و تظاهر و عُجب، آنها را جهنّمي ميكنم.
راه
چهارم، راهي است كه شيطان به آن دلبستگي زيادي دارد. همه ی ما از زن و مرد بايد
مواظب باشيم كه متظاهر و دو چهره نباشيم. العَياذُ بالله يكدفعه به واسطه ی ريش و
تسبيح، خودمان را حزب اللهي جا نزنيم. اين را ميگويند رياكاري يا تظاهر. اگر حزب
اللهي هستي، اگر انقلابي هستي، ظاهر و باطنت يكي باشد. بعضي اوقات خانم در كوچه
حجاب خوبي دارد، اما همين خانم در منزل، در مقابل برادر شوهرش، در مقابل خويش و
قوم خودش، اصلاً حجاب ندارد. يا در مجلس عروسي رقّاصه ی درجه يك است، در حالي كه
صف اوّل مسجد هم جاي او است. اين را ميگويند تظاهر و رياكاري.
شيطان
از راه چادر و ريش و تسبيح بيشتر خوشحال ميشود يكي را جهنّمي كند تا از راه بيچادري
و ... از راه نماز بيشتر خوشحال ميشود جهنّمي كند تا از راه بينمازي.
مرد را
گول نزنيد؛ گناهش بسيار زياد است. اما اگر خواستي گول بزني، صاف گول بزن. از راه
دين نمايي، از راه ريش و حجاب و انقلابي بودن اگر مردم را گول زدي، گناهش بسيار
بالاتر و خطرناكتر است. اين همان است كه قرآن ميفرمايد:
(فَوَيْلٌ لِلْمُصَلّينَ ـ
الَّذينَ هُمْ عَنْ صَلوتِهِمْ ساهُونَ ـ الَّذينَ هُمْ يُرآءُونَ ـ و يَمْنَعُون
الْماعُونَ)
واي به
آن نامسلماني كه نماز را سبك ميشمارد. واي به آن نامسلماني كه رياكار است.
همانطور
كه گفتم غالب مردم خالي از ريا نيستند. از اين جهت كسي نميتواند ادّعا كند كه من
كسي هستم كه ريا ندارم. خيلي مشكل است.
مرحوم
علاّمه ی بحرالعلوم، كه خود مرجع تقليد و معلّم اخلاق و عرفان و فقه بود، كه كتاب
اخلاق نوشت و فقه را به شعر بيان كرد و بارها خدمت امام زمان «عجّل الله تعالي
فرجه» رسيده بود، روزي سر درس آمد و خيلي خوشحال بود و گفت: توانستم ريشه ی ريا را
از دل بركنم. معلوم ميشود كه اين ريا و تظاهر چيزي است همگاني و بسيار مخفي.
پي نوشت ها: